روزی که بالغ شدم فکر کردم اینجا آخر دنیاست

روزی که سر کنکور غش کردم گفتم اینجا آخر دنیاست

روزی که مامان رفت گفتم اینجا آخر دنیاست

روزی که خواهرم دیابت گرفت گفتم اینجا آخر دنیاست

وقتی دو ترم متوالی مشروط شدم

وقتی فهمیدم توی سرم یه تومور شش میلیمتری هست

اما هیچکدوم آخر دنیا نبود.

داروهای خواهرم کمیاب شده.میترسم این بار آخر دنیا باشه.

میدونم این بار هم آخر دنیا نیست.

به شدت خسته ام و به شدت افسرده شدم از طرفی قضیه اظهار نامه مالیاتی موسسه که با این که با من ارتباطی نداره  از طرفی نبودن داروهای خواهرم و از طرفی باز هم پی ام اس


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها